محل تبلیغات شما

جوانتر که بودم اون وقتا که هنوز ازدواج نکرده بودم وحتی وقتی که ازدواج کردم وهنوز بچه نداشتم طبع شعر وشاعری ونویسندگی خوبی داشتم .با به دنیا اومدن بچه ها شعر وشاعری خلاصه شد در خوندن و نویسندگی شد فقط مطالب سفارشی که به اجبار مجبور به نوشتنشون می شدم.البته چرا گاهی همکاری در سرودن اشعاری کودکانه در کمک به انشا یا مسابقات مدرسه صبا خانم داشتم ولی برای خودم نه.

امشب دلم میخواست مثل گذشته بی خیال همه چیز شعرهای عاشقانه بگم.دروغ نگم استارتش ۴ شنبه تو خونه خواهر جان سر خوندن کتاب قیصر امین پور زده شد.دلم می خواست مثل قدیما راحت بشینم وبرای خودم شعر بنویسم.بی فکر بی خیال

اما فکر مریضی سپهر کارهای فردا ،دوشنبه و.دهن ارام وبی خیال نمیذاره برام.

شاید بعده ها وقتی پیر شدم وقتی بچه ها بزرگ شدن وقتی. شاید دوباره یه روزی شاید.شاید دوباره شاعر شدم.

داستان ازدواج ما۱

شاید دوباره شاعر شوم

شاید ,خیال ,شعر ,بی ,شدم ,وشاعری ,شاید دوباره ,دوباره شاعر ,شعر وشاعری ,بی خیال ,دلم می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ღღحرف دلღღ2 ✌رونق تولید✌